نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد

اگر ناخودآگاه را به دو بخش جمعي و فردي تقسيم كنيم، قسمت اندكي از آن فردي است و بخش عمده‌ی آن را ناخودآگاه جمعي تشكيل مي‌دهد. اين بخش از روح آدمي از نظر يونگ جايگاه صورت‌هاي آغازين يا صور مثالي هستند. اين صور در ناخودآگاه به صورت دست‌نخورده باقي‌مانده و منتظر شرايط جلوه‌گرشدن خود مي‌باشند. اعتقاد به ناخودآگاه جمعي يكي از فصول مهم اختلاف يونگ و فرويد است. به نظر يونگ ضمير ناخودآگاه فردي جايگاه خاطرات فرد تا قديمي‌ترين مضامين دوران كودكي است و لاية جمعي ناخودآگاه شامل خاطرات اجدادي پيش از تولد كودك است. لورن آسيلي (Loren Eisely) معتقد است كه: «مغز انسان حاوي فسيل خاطرات ديرين اوست؛ همان‌گونه كه لايه‌هاي زمين حاوي فسيل گربه‌هاي تيز دندان و هيولاهاي شاخ‌دار است.» تكامل دانش ژنتيك مولكولي و نوروساينس در زمان يونگ به پيشرفت‌هاي بسياري دست يافت. هرچند كه يونگ مستقيماً‌ نتوانست از اين علوم براي تدوين شكل و محتواي ناخودآگاه جمعي خود چندان بهره‌اي برد، اما مك لين و ويلسون در اين مورد دست به تحقيقات عمده‌اي زدند.

 مك لين محل ناخودآگاه جمعي و ويلسون، شيوة توارث الگوهاي باستاني را شرح داد كه بيان آن موضوعات در اين مختصر نمي‌گنجد. همين‌قدر قابل ذكر است كه نظريات لامارك، داروين و علم ژنتيك و ...، هركدام آغازي براي پژوهش‌هاي علمي روان‌شناسان اجتماعي يا اكولوژيست‌هاي رفتاري شدند، كه ثمرة آن را مي‌توان براي اثبات آراء يونگ در بحث ناخودآگاه جمعي نيز بكار برد. گمان بر اين است كه ما در همه زندگي،‌ مختارانه و با ميل شخصي خود عمل مي‌نماييم و اگر گاهي ناچار به شرايط زمانه تن مي‌دهيم، اين شرايط را خودآگاهانه و با تعقل و تدبر مي‌پذيريم، اما در واقع ما گاهي سياهي‌لشگرهايي بيش نيستيم. مواردي وجود دارند كه ما اطلاع چنداني از آنان نداريم، اما روي داده‌اند و تأثير خود را در ناخودآگاه ما باقي گذاشته‌اند.


ادامه مطلب ...

خودآگاه در نسبت با ناخودآگاه بخش كوچكي از كليت روان را شامل مي‌شود كه اين بخش كوچك نيز منش و روند كلي حركت خود را از ناخودآگاه دريافت مي‌كند. يونگ كوچكي خودآگاه را با مثالي اين‌گونه شرح مي‌كند: «دوست داريم ناخودآگاه را كوچكتر از خودآگاه بدانيم، مثل آت و آشغالي كه در گوشه‌اي افتاده است. اما رؤيا تصوير كاملاً متفاوتي را نشان مي‌دهد. پسرك خودآگاه در برابر عظمت اقيانوس هيچ است.» مفهوم خودآگاه با مفهوم خود در آثار يونگ تفاوت‌هاي اساسي و عمده دارد.

شايد بتوان گفت كه خودآگاه و ناخودآگاه هر دو زيرمجموعه‌اي از گسترة بزرگ روان يعني خود است. خود براي خودآگاه مربي و آموزگار و راهنمايي دروني محسوب مي‌شود. اما بايد دانست كه خودآگاه مربي و آموزگار ديگري نيز دارد كه همان جهان يا اجتماع پيرامون انسان محسوب مي‌شود. قسمتي از خودآگاه كه وظيفة سخن‌گفتن با جهان پيرامون را دارد، از نظر يونگ صورتك خوانده مي‌شود كه در واقع چهره‌اي است كه فرد به جامعه نشان مي‌دهد و حتي مي‌شود گفت تا حدودي كاذب و ساختگي است و گاه توجه بيش‌ازاندازه و باور بي‌اندازة آن سبب اختلال رواني مي‌شود.

بايد اين نكته را دانست كه در روند تحصيل تماميت، خودآگاه بازيگري كم‌نقش‌تري است. البته رشد رواني تنها فرايندي غيرارادي و طبيعي‌ نيست و "من" ارادي جزئي از روان آدمي است. از نظر يونگ اگزيستانسياليست‌هايي كه كوشيده‌اند نقش عمده‌اي به من (خودآگاه) آدمي دهند، تنها به بيان خيال‌پردازي‌هاي آن بسنده‌كرده و در آستانة دروازة شهر عظيم ناخودآگاه حيران مانده‌اند. چنانكه به‌طور مثال پل تيليش معتقد است كه آدمي فقط در لحظة تصميم واقعاً انسان است و يا اينكه سارتر مي‌گويد كه حتي در خودفريبي، مي‌داند كه خود اوست كه خويشتن را مي‌فريبد. يونگ درواقع بدون نفي‌ خودآگاهي با اهميت بيش‌ازاندازه‌دادن به خودآگاه نيز مخالف است. به همين دليل يونگ هم‌چون فرويد بيشترين بخش از آراء خود را به مفاهيم مربوط به ناخودآگاه اختصاص مي‌دهد.

منبع: یونگ (مکتب زوریخ)

زمانی که اریک برن (1970 – 1910) تصمیم گرفت به درمانجویان خود، و به معلمانش گوش کند، به طور تصادفی به پدیده ارتباط مردم به صورت والد، کودک و بالغ، دست یافت. او مدت ده سال به اجرای روان­کاوی مشغول بود و یاد گرفته بود هر چیزی را که درمانجویان می­گفتند، به زبان نظری که از معلمانش آموخته بود برگرداند، بنابراین وقتی که درمانجویی به او گفت، "احساس می­کنم انگار پسربچه­ای در درون دارم" ، برن، طبق معمول این پسربچه را به تقلید از اتوفنیکل بصورت آلت مردی درون­فکنی شده تعبیر کرد. اما به جای اینکه از خودش بپرسد «اتوفینکل در این مورد چه خواهد گفت؟» از درمانچو پرسید، درباره آن چه فکری می­کند. مشخص شد که درمانجو دقیقاً مثل یک پسر بچه احساس می­کرده است و همین احساس، مهم­ترین واقعیت بالینی در تعیین روند زندگی او بود. وقتی که درمان پیش رفت، برن در زمان مناسب پرسید، «کدام جزء او حرف می­زند، پسربچه یا مرد عاقل و بالغ؟ در همان لحظه، با پرسیدن این سؤال، تحلیل تبادلی متولد شد.

در واقع، برن مدتها بود که از روان کاوری سنتی دور شده بود. او در سال 1935 دکترای خود را از دانشگاه مل­گیل گرفت و از سال 1936 تا 1941 در دانشگاه ییل، دوره رزیدنسی روان­پزشکی را به اتمام رساند. او بلافاصله کارآموزی روان­کاوی را در نیویورک آغاز کرد، ولی کارآموزی او به خاطر خدمت سربازی از 1943 تا 1946 قطع شد. او در مدت خدمت سربازی، کار با گروه­ها را آغاز کرد و از امکانات گروه­درمانی به وجد آمد، به همین دلیل از الگوی رسمی یک – به یک روان­کاوی سنتی فاصله گرفت.
او بعد از جنگ، در شهر کارمل، کالیفرنیا اقامت گزید و مطالعات روان­کاوی خود را در سان­فرانسیسکو تحت سرپرستی اریک اریکسون از سرگرفت. هنگامی که در سال 1956 برای عضویت در مؤسسه روان­کاوی اقدام کرد. به دلیل اینکه به روان­کاوی نپرداخته است، او را نپذیرفتند. برن به راحتی این ملامت را پذیرفت و در سال 1957 از روان­کاوی کنار کشید و اولین مقاله خود را درباره تحلیل تبادلی (TA) ارائه داد


ادامه مطلب ...
پيوندها